چرا ترس از رها شدن در روابط عاشقانه طبیعی است؟


وجود اختلالات روانی:
برخی از اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت مرزی و اختلال اضطراب جدایی میتوانند ترس از رها شدن را به شدت افزایش دهند.مشکلات ارتباطی:
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و بیان نیازها و احساسات، میتواند منجر به سوءتفاهم و احساس ناامنی در رابطه شود و ترس از رها شدن را تقویت کند.تغییرات زندگی:
تغییرات بزرگ در زندگی مانند تغییر شغل، نقل مکان یا تولد فرزند، میتوانند باعث ایجاد استرس و ناامنی در رابطه شوند و ترس از رها شدن را افزایش دهند.نداشتن هویت مستقل:
افرادی که هویت خود را وابسته به رابطه میدانند، ترس بیشتری از رها شدن دارند، زیرا از دست دادن رابطه برای آنها به معنای از دست دادن خود است.عدم تعادل قدرت در رابطه:
اگر یکی از طرفین احساس کند که قدرت کمتری در رابطه دارد، ممکن است بیشتر نگران از دست دادن آن باشد.وجود رازها و پنهانکاری:
پنهان کردن اطلاعات مهم از شریک عاطفی یا داشتن رازهای ناگفته، میتواند باعث ایجاد بیاعتمادی و ترس از برملا شدن و در نتیجه، رها شدن شود.عدم اطمینان به آینده رابطه:
عدم وجود برنامهریزی برای آینده مشترک و عدم اطمینان به تداوم رابطه، میتواند ترس از رها شدن را تقویت کند.این عوامل تنها بخشی از دلایلی هستند که چرا ترس از رها شدن در روابط عاشقانه یک تجربه رایج و قابل درک است. شناخت این دلایل میتواند به ما کمک کند تا این ترس را بهتر مدیریت کرده و روابط سالمتری داشته باشیم.
لازم به ذکر است که در صورت تجربه ترس شدید و مداوم از رها شدن که کیفیت زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است، مراجعه به یک متخصص روانشناس میتواند کمککننده باشد.
ریشه های تکاملی و بقا
ترس از رها شدن، ترس عمیقی است که ریشه در تاریخ تکامل بشر دارد.در دوران باستان، بقا به وابستگی به گروه و قبیله وابسته بود.رها شدن از گروه به معنای مرگ و میر بالا بود، زیرا فرد از حمایت، غذا و امنیت محروم می شد.این ترس به صورت غریزی در ژن های ما منتقل شده و در روابط عاشقانه به شکل ترس از دست دادن پارتنر و تنها ماندن ظاهر می شود.پس، ترس از رها شدن یک مکانیسم بقا است که به ما هشدار می دهد تا روابط خود را حفظ کنیم و از طرد شدن اجتناب کنیم.
این ترس به ویژه در روابط نزدیک و صمیمی برجسته می شود، زیرا این روابط برای سلامت روان و رفاه ما بسیار مهم هستند.
با درک این ریشه های تکاملی، می توانیم بهتر بفهمیم که چرا این ترس تا این حد قوی و فراگیر است.در واقع این ترس نوعی علامت هشدار است که می گوید “ارتباطت را حفظ کن، چون برای بقایت مهم است!”همین آگاهی میتواند در مدیریت و کاهش این ترس به ما کمک کند.
تجربه های کودکی و دلبستگی ناایمن
تجربه های کودکی نقش مهمی در شکل گیری سبک دلبستگی ما ایفا می کنند.اگر در کودکی تجربه های ناخوشایندی مانند ترک شدن، بی توجهی یا بی ثباتی عاطفی داشته باشیم، احتمال بیشتری دارد که سبک دلبستگی ناایمن را در بزرگسالی تجربه کنیم.دلبستگی ناایمن باعث می شود که در روابط عاشقانه احساس ناامنی و اضطراب داشته باشیم و به شدت از رها شدن بترسیم.کودکانی که والدین در دسترس و پاسخگو نداشته اند، اغلب می ترسند که نتوانند به دیگران اعتماد کنند و در نتیجه، در روابط عاشقانه بالغانه نیز این ترس را با خود حمل می کنند.این افراد ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و اطمینان از سوی پارتنر خود باشند و از کوچکترین نشانه ای از دور شدن یا عدم علاقه، دچار وحشت شوند.
پرداختن به این زخم های کودکی و تلاش برای ترمیم سبک دلبستگی، گام مهمی در کاهش ترس از رها شدن است.
درمان و مشاوره میتواند به افراد کمک کند تا الگوهای دلبستگی ناسالم خود را شناسایی و تغییر دهند.با درک تاثیر تجربه های کودکی، می توانیم با خودمان و دیگران مهربان تر باشیم و به دنبال راه هایی برای ایجاد روابط سالم تر و امن تر باشیم.






خیلی چیزای جالبی تو این مطلب گفته… یه لحظه ذهنم رفت سمت اون روزایی که تو رابطه قبلیم مدام می ترسیدم طرف منو ول کنه 😅
انگار ذهن آدم یه جوری برنامه ریزی شده که همش هشدار بده، حتی وقتی دلیلی هم نداره. یه بار مثلا دو ساعت پیام دوستم نیومده بود، ذهنم رفته بود سمت این که حتما از دستم ناراحته یا می خواد رابطه رو تموم کنه… بعد که تموم شد فهمیدم گوشیش خالی شده بود!
چیزایی که نباید باهاشون به خودمون ضربه بزنیم:
– تفسیر هر سکوتی به معنی تموم شدن رابطه
– چسبیدن بیش از حد به طرف مقابل برای گرفتن تایید مداوم
– فراموش کردن خود واقعیمون و تبدیل شدن به آدمی که فقط می خواد طرف مقابل رو نگه داره
راستی اون قسمت تکاملیش خیلی جالب بود… انگار مغز ما هنوز تو غارها زندگی می کنه و هرچیزی رو تهدید می بینه 🤯
# یه زمانی فکر می کردم این ترس ها فقط مال منه ولی انگار خیلیا این حس رو تجربه می کنن. وایسا بذار یه چیزی بگم… یادم اومد یه دوره انقدر از این ترس فلج شده بودم که حتی اشتباهات کوچیک طرف مقابل رو بزرگ می کردم که بشه بهونه ای برای نگرانی! بعدا فهمیدم این کار فقط رابطه رو خراب تر می کنه 😮💨