زناشویی

چرا در روابط، کنترل ناخودآگاهانه شکل می‌گیرد؟




کنترل در روابط: چرا و چگونه؟

کنترل در روابط عاطفی، رفتاری پیچیده و چندوجهی است که می‌تواند به طور ناخودآگاه از سوی یکی از طرفین اعمال شود. این رفتار نه تنها به سلامت رابطه آسیب می‌زند، بلکه باعث نارضایتی، سرخوردگی و کاهش عزت نفس در فرد مقابل می‌شود. اما چه عواملی باعث می‌شوند که یک فرد به طور ناخودآگاه به سمت کنترل کردن شریک عاطفی خود سوق پیدا کند؟

در این مقاله، به بررسی 15 نکته کلیدی می‌پردازیم که می‌توانند توضیح دهند چرا گاهی اوقات یک طرف در رابطه، ناخودآگاهانه شروع به کنترل رفتارهای طرف مقابل می‌کند:

  • 🌐

    ناامنی عاطفی:

    احساس ناامنی و ترس از دست دادن رابطه، فرد را به سمت کنترل کردن شریک عاطفی سوق می‌دهد.
  • 🌐

    تجربه‌های گذشته:

    تجربه‌های ناخوشایند در روابط قبلی، مانند خیانت یا رها شدن، می‌تواند ترس از تکرار آنها را ایجاد کرده و فرد را به سمت کنترلگری سوق دهد.
  • 🌐

    اعتماد به نفس پایین:

    افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است با کنترل کردن دیگران، احساس قدرت و امنیت بیشتری داشته باشند.
  • 🌐

    ترس از طرد شدن:

    ترس از اینکه شریک عاطفی آنها را ترک کند، باعث می‌شود برای حفظ رابطه به کنترل متوسل شوند.
  • 🌐

    الگوهای خانوادگی:

    الگوهای رفتاری مشاهده شده در خانواده‌ی اصلی، می‌تواند فرد را به سمت رفتارهای کنترلگرانه سوق دهد. مثلا اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که یکی از والدین کنترلگر بوده است، ممکن است ناخودآگاهانه همان الگو را در رابطه عاطفی خود تکرار کند.
  • 🌐

    نیاز به تایید:

    افرادی که به شدت به تایید دیگران نیاز دارند، ممکن است با کنترل کردن شریک عاطفی خود، سعی کنند نیازهای خود را برآورده کنند.
  • 🌐

    عدم مهارت‌های ارتباطی:

    ناتوانی در برقراری ارتباط موثر و بیان نیازها به طور واضح و مستقیم، می‌تواند فرد را به سمت کنترل کردن دیگران سوق دهد.
  • 🌐

    نگرش‌های جنسیتی:

    باورهای سنتی و کلیشه‌ای در مورد نقش‌های جنسیتی، می‌تواند باعث شود مردان احساس کنند که باید کنترل رابطه را در دست داشته باشند.
  • بهبود روابط زناشویی


    چرا در رابطه کنترل‌گری ناخودآگاه شکل می‌گیرد؟

    چرا گاهی اوقات یک طرف در رابطه به طور ناخودآگاه شروع به کنترل رفتارهای طرف مقابل می‌کند؟

    1. ناامنی و ترس از دست دادن

    ناامنی عمیق و ترس از دست دادنِ طرف مقابل، یکی از رایج‌ترین دلایل کنترل‌گری در روابط است. فردی که احساس امنیت کافی در رابطه ندارد، ممکن است برای حفظ شریک زندگی خود، به رفتارهای کنترل‌گرانه روی بیاورد.

    این ناامنی می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، مانند روابط ناموفق یا خیانت، باشد. در ضمن، عزت نفس پایین و احساس عدم لیاقت برای داشتن یک رابطه سالم، می‌تواند این ترس را تشدید کند.

    فرد کنترل‌گر ناخودآگاهانه تصور می‌کند که با کنترل رفتارها و تصمیمات طرف مقابل، می‌تواند از او محافظت کرده و از جدا شدن او جلوگیری کند.

    این رفتارها اغلب به شکل حسادت بیش از حد، چک کردن مداوم فعالیت‌های طرف مقابل و تلاش برای محدود کردن ارتباطات او با دیگران ظاهر می‌شوند.

    در واقع، ترس از دست دادن باعث می‌شود که فرد به جای ایجاد یک رابطه سالم و مبتنی بر اعتماد، به دنبال کنترل و سلطه باشد.

    این چرخه با افزایش فشار و نارضایتی در رابطه، می‌تواند به تدریج به فروپاشی آن منجر شود.

    شناخت این ترس و تلاش برای رفع آن، اولین قدم برای تغییر این الگو است.

    2. نیاز به قدرت و کنترل

    در برخی موارد، نیاز به قدرت و کنترل، ریشه در کودکی و تجربیات گذشته فرد دارد. افرادی که در دوران کودکی احساس ناتوانی کرده‌اند، ممکن است در بزرگسالی برای جبران این احساس، به دنبال کنترل دیگران باشند.

    این نیاز به کنترل می‌تواند به صورت ناخودآگاه بروز کند و فرد حتی متوجه نباشد که رفتارهایش کنترل‌گرانه است. او ممکن است فکر کند که فقط “بهترین” راه را می‌داند و سعی می‌کند طرف مقابل را راهنمایی کند.

    این افراد اغلب در تصمیم‌گیری‌های مهم رابطه دخالت می‌کنند و سعی می‌کنند نظرات خود را به طرف مقابل تحمیل کنند. آنها ممکن است به شدت از عدم اطاعت طرف مقابل ناراحت شوند و احساس کنند که قدرتشان زیر سوال رفته است.

    نیاز به قدرت و کنترل می‌تواند با احساس خودبرتربینی نیز همراه باشد. فرد ممکن است تصور کند که از طرف مقابل باهوش‌تر، باتجربه‌تر یا بهتر است و بنابراین حق دارد که برای او تصمیم بگیرد.

    این الگو می‌تواند در روابط عاشقانه، خانوادگی و حتی دوستانه دیده شود و به مرور زمان باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

    ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسرانمهارت‌های رابطه زناشویی

    کمبود همدلی، یعنی ناتوانی در درک و احساس کردن احساسات دیگران، می‌تواند یکی از دلایل پنهان پشت رفتارهای کنترل‌گرانه باشد. فردی که نمی‌تواند احساسات طرف مقابل را درک کند، ممکن است به نیازها و خواسته‌های او بی‌توجه باشد و سعی کند او را مطابق میل خود تغییر دهد.

    این افراد اغلب در درک دیدگاه‌های دیگران دچار مشکل هستند و نمی‌توانند خود را جای طرف مقابل بگذارند. آنها ممکن است تصور کنند که تنها دیدگاه آنها درست است و دیگران باید از آنها پیروی کنند.

    کمبود همدلی می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند تجربیات دوران کودکی، اختلالات شخصیتی، یا نقص در عملکرد مغز باشد.

    برای بهبود همدلی، فرد می‌تواند تلاش کند تا فعالانه به حرف‌های دیگران گوش دهد، سعی کند احساسات آنها را درک کند، و خود را جای آنها بگذارد. مطالعه کتاب‌ها و مقالات مربوط به همدلی، تماشای فیلم‌ها و مستندهای مربوط به زندگی افراد دیگر، و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی که نیازمند همکاری و تعامل با دیگران هستند، می‌تواند در این زمینه کمک‌کننده باشد.

    درمان روان‌شناختی، به ویژه درمان گروهی، می‌تواند به فرد کمک کند تا مهارت‌های همدلی خود را بهبود بخشد.

    پذیرش این واقعیت که هر فرد تجربیات و دیدگاه‌های متفاوتی دارد و احترام به این تفاوت‌ها ضروری است، گامی مهم در جهت افزایش همدلی و بهبود روابط با دیگران است.

    تمرین و تکرار رفتارهای همدلانه در موقعیت‌های مختلف، می‌تواند به فرد کمک کند تا به طور طبیعی‌تری با دیگران ارتباط برقرار کند و از رفتارهای کنترل‌گرانه خودداری کند.


نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. در مشاوره های رابطه ای که انجام داده ام، متوجه شده ام کنترل گری اغلب از برهم خوردن تعادل قدرت در رابطه نشات می گیرد. یکی از مراجعینم که همسرش مدام او را چک می کرد، در جلسات مشاوره فهمیدیم ریشه این رفتار به حس ناتوانی او در دوران کودکی برمی گردد که با ازدواجش فعال شده بود.

    کنترل های ناخودآگاه گاهی با سیستم عصبی مرتبط است. وقتی مغز احساس خطر می کند، رفتاری شبیه به واکنش جنگ و گریز نشان می دهد. در روابط، این می تواند به شکل کنترل کردن شریک زندگی ظاهر شود چون مغز تصور می کند این راهی برای بقای رابطه است.

    روزی مراجعی داشتم که فکر می کرد مشکلش فقط ناامنی است، اما در تحلیل عمیق تر متوجه شدیم الگوی کنترل گری او دقیقا از روش پدرش در مدیریت خانواده کپی شده بود، بدون این که خودش متوجه باشد.

    جالب این جاست که کنترل گری مثل چسب زخمی است که زخم را نمی گذارد نفس بکشد. آمار نشان می دهد بسیاری از کنترل گرها خود قربانی کنترل گری در گذشته بوده اند. این انتقال نسلی یکی از چالش های عمیق در کارهای مشاوره ای است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا