چرا گاهی احساس میکنیم که رابطه به انتها نزدیک شده؟ 17 نکته
در یک رابطه، لحظاتی پیش میآید که احساس میکنیم چیزی درست نیست. حس میکنیم که به پایان راه رسیدهایم و دیگر آن شور و اشتیاق اولیه وجود ندارد. این حس میتواند بسیار ناراحتکننده و گیجکننده باشد. اما باید بدانیم این احساسات همیشه به معنای پایان رابطه نیستند. درک دلایل احتمالی این حس میتواند به ما کمک کند تا تصمیم درستی بگیریم.
در اینجا 17 نکتهای که ممکن است باعث شوند احساس کنید رابطهتان به انتها نزدیک شده است را بررسی میکنیم:
- 🌐
کاهش صمیمیت فیزیکی:
کم شدن رابطه جنسی و لمسهای محبتآمیز میتواند نشانهای از دوری عاطفی باشد. - 🌐
پنهانکاری و دروغگویی:
شروع به پنهان کردن چیزها از یکدیگر و دروغ گفتن میکنید. - 🌐
عدم تمایل به عذرخواهی:
حتی وقتی اشتباه میکنید، تمایلی به عذرخواهی ندارید. - 🌐
مقصر دانستن یکدیگر:
همیشه تقصیرها را به گردن دیگری میاندازید و مسئولیت رفتار خود را نمیپذیرید. - 🌐
از بین رفتن جذابیت:
دیگر از نظر جسمی و روحی برای یکدیگر جذاب نیستید. - 🌐
ترس از آینده:
از فکر کردن به آینده با هم میترسید و احساس ناامیدی میکنید. - 🌐
نادیده گرفتن نیازهای همدیگر:
به نیازهای عاطفی و فیزیکی همسرتان توجهی نمیکنید.



اگر در رابطهتان با این مشکلات روبرو هستید، باید با همسرتان با صداقت صحبت کنید و سعی کنید ریشه مشکلات را پیدا کنید.
چرا گاهی احساس میکنیم که رابطه به انتها نزدیک شده؟
1. کاهش صمیمیت و نزدیکی عاطفی
وقتی دیگر آن احساس نزدیکی و صمیمیت سابق را با پارتنرتان ندارید، و گفتگوهای عمیق و صمیمانه جای خود را به صحبتهای سطحی و روزمره دادهاند، این میتواند نشانه ای از فاصله گرفتن شما از یکدیگر باشد. احساس میکنید دیگر نمیتوانید با او درباره احساسات، ترسها و آرزوهایتان صحبت کنید. شاید احساس کنید که دیگر حرفهای همدیگر را نمیفهمید یا درک نمیکنید. این کاهش صمیمیت، بذری است که میتواند کم کم رابطه را به سمت سردی و اتمام سوق دهد. در واقع، صمیمیت عاطفی چسبی است که دو نفر را در کنار هم نگه میدارد، و فقدان آن میتواند زنگ خطری جدی باشد. وقتی دیگر تمایلی به در آغوش کشیدن، بوسیدن یا لمس کردن یکدیگر ندارید. احساس میکنید که بین شما دیواری نامرئی وجود دارد.
2. افزایش مشاجرات و اختلافات
اگر دائماً در حال جر و بحث کردن و اختلاف نظر داشتن هستید، این میتواند نشان دهنده این باشد که رابطه شما در حال فروپاشی است. حتی مسائل کوچک هم میتوانند به مشاجرات بزرگ تبدیل شوند. احساس میکنید که دیگر نمیتوانید با هم به توافق برسید. مشاجرات مکرر، انرژی زیادی از شما میگیرد و باعث فرسودگی عاطفی میشود. هر چه بیشتر بحث کنید، احساس دوری و انزوا بیشتری خواهید داشت. احساس میکنید که طرف مقابل شما را درک نمیکند یا به حرفهای شما گوش نمیدهد. گاهی اوقات، بحث و جدلها نشان دهنده این هستند که نیازهای اساسی شما در رابطه برآورده نمیشوند.
3. عدم تعهد و پایبندی
وقتی یکی از طرفین یا هر دو، دیگر به تعهدات خود در رابطه پایبند نیستند، این میتواند نشانه ای از اتمام رابطه باشد. شاید دیگر به وعدههای خود عمل نمیکنید یا به تعهداتی که دادهاید، بیتوجه هستید. احساس میکنید که پارتنرتان دیگر به اندازه قبل برای رابطه ارزش قائل نیست. شاید متوجه شدهاید که او بیشتر وقت خود را با دیگران میگذراند یا به تنهایی فعالیت میکند. عدم تعهد میتواند به صورت بیتوجهی به نیازهای طرف مقابل، یا عدم تلاش برای حل مشکلات رابطه نیز خود را نشان دهد. این بیتعهدی، احساس ناامنی و بیارزشی را در طرف مقابل ایجاد میکند. به نظر میرسد که پارتنرتان دیگر علاقهای به سرمایهگذاری در رابطه ندارد.
4. بیاحترامی و تحقیر
بیاحترامی و تحقیر، از جمله نشانههای خطرناکی هستند که میتوانند به سرعت یک رابطه را نابود کنند. وقتی پارتنرتان به شما بیاحترامی میکند، شما را مسخره میکند یا تحقیرتان میکند، این نشان میدهد که دیگر برای شما ارزش قائل نیست. ممکن است این بیاحترامی به صورت کلامی (فحاشی، توهین) یا غیرکلامی (تمسخر، نادیده گرفتن) بروز کند. بیاحترامی، عزت نفس شما را خدشهدار میکند و احساس ناامنی و بیارزشی را در شما ایجاد میکند. این رفتارها نشان دهنده عدم وجود احترام متقابل و صمیمیت در رابطه است. تحقیر و بیاحترامی، جو رابطه را مسموم میکند و باعث ایجاد تنش و استرس مداوم میشود. اگر این رفتارها به طور مداوم تکرار شوند، ترمیم رابطه بسیار دشوار خواهد بود.
5. خیانت (عاطفی یا فیزیکی)
خیانت، چه عاطفی و چه فیزیکی، یکی از مخربترین اتفاقاتی است که میتواند در یک رابطه رخ دهد. خیانت باعث از بین رفتن اعتماد، صمیمیت و امنیت در رابطه میشود. حتی اگر خیانت فیزیکی رخ نداده باشد، خیانت عاطفی (برقراری ارتباط عمیق با فرد دیگر) میتواند به همان اندازه آسیبزا باشد. پس از خیانت، ترمیم رابطه بسیار دشوار است و نیاز به تلاش و تعهد فراوان از سوی هر دو طرف دارد. خیانت، احساس خشم، غم، ناامیدی و بیاعتمادی را در فرد آسیبدیده ایجاد میکند. اعتماد، رکن اصلی هر رابطه سالم است، و خیانت این رکن را به شدت متزلزل میکند. گاهی اوقات، خیانت نشان دهنده این است که نیازهای اساسی یکی از طرفین در رابطه برآورده نشده است.
6. عدم وجود اهداف مشترک
اگر شما و پارتنرتان اهداف و ارزشهای مشترکی نداشته باشید، ممکن است در طول زمان از یکدیگر دور شوید. وقتی هر کدام در مسیر جداگانهای قدم برمیدارید، ایجاد یک زندگی مشترک پایدار دشوار خواهد بود. شاید در مورد مسائل مهمی مانند شغل، محل زندگی، تربیت فرزندان و غیره اختلاف نظر داشته باشید. عدم وجود اهداف مشترک، باعث میشود که احساس کنید در کنار هم نیستید و به سوی اهداف متفاوتی حرکت میکنید. این تفاوتها، میتوانند در طول زمان به نارضایتی و دلزدگی منجر شوند. اگر در مورد آینده رابطه دیدگاههای متفاوتی داشته باشید، احتمالاً رابطه شما به انتها نزدیک است. اهداف مشترک، به رابطه معنا و جهت میبخشند، و فقدان آنها میتواند باعث سردرگمی و ناامیدی شود.
7. احساس تنهایی در رابطه
یکی از دردناکترین احساسات، احساس تنهایی در یک رابطه است. شاید از نظر فیزیکی کنار هم باشید، اما از نظر عاطفی احساس تنهایی کنید. احساس میکنید که پارتنرتان شما را نمیبیند، نمیشنود و درک نمیکند. این تنهایی، میتواند ناشی از عدم وجود صمیمیت، عدم وجود ارتباط عمیق و یا عدم وجود حمایت عاطفی باشد. احساس تنهایی در رابطه، میتواند به افسردگی و اضطراب منجر شود. وقتی احساس میکنید که نمیتوانید با پارتنرتان در مورد احساسات خود صحبت کنید، تنهایی عمیقتری را تجربه میکنید. این احساس، نشان دهنده این است که نیازهای عاطفی شما در رابطه برآورده نمیشوند.
8. عدم تلاش برای حل مشکلات
هر رابطهای با مشکلاتی روبرو میشود، اما نحوه برخورد با این مشکلات، تعیین کننده سرنوشت رابطه است. اگر شما و پارتنرتان تلاشی برای حل مشکلات رابطه نکنید، این مشکلات به مرور زمان بزرگتر و پیچیدهتر میشوند. شاید از صحبت کردن در مورد مشکلات خود خودداری کنید، یا به طور کلی به دنبال راهحل نباشید. عدم تلاش برای حل مشکلات، نشان دهنده این است که شما به اندازه کافی برای رابطه ارزش قائل نیستید. این بیتفاوتی، میتواند به مرور زمان باعث از بین رفتن امید به بهبود رابطه شود. حل مشکلات، نیازمند گفتگو، همدلی و تعهد از سوی هر دو طرف است. 







وقتی حس میکنیم رابطه داره به ته خط میرسه، انگار یه سایه سنگین رومون رو پوشونده. من یه دورانی یادم میاد چقدر از همون مشاجره های کوچیک تبدیل میشد به جنگ بزرگ. بعد فهمیدم مشکل واقعی اون مشاجره نبود، بلکه نداشتن فضای امن برای حرف زدن بود.
خیلی وقتا مشکل روابط اینه که طرفین دارن با هم زندگی میکنن اما هنوز با ذهنیت مجردی رفتار میکنن. مثلا من خودم توی یه رابطه وقتی دیدم دارم همیشه برنامه های شخصیم رو اولویت میذارم، فهمیدم دارم ناخودآگاه فاصله میندازم.
یه چیز دیگه که کمک کرد این بود که بدون قضاوت به حرفای طرف مقابل گوش بدیم. گاهی فکر میکنیم داریم گوش میدیم در حالی که تو ذهنمون داریم جوابمون رو آماده میکنیم. اینجوری گفتگوها هیچوقت به نتیجه نمیرسه.
رابطه مثل یه گیاهه که اگه بهش آب ندیم خشک میشه. بعضی وقتا اون آب همون چیزای کوچیکه؛ یه بغل بیموقع، یه تشکر بابت یه کار کوچیک، یا حتی یه نگاه گرم وقتی داره از روزش حرف میزنه.
یادمه یه مدت فکر میکردم رابطه مون تموم شده، تا اینکه فهمیدم مشکل از نداشتن نقطه اشتراک نبود، بلکه از این بود که نمیذاشتیم مسیرمون رو با هم تغییر بدیم. زندگی مدام عوض میشه و رابطه هم باید بتونه هماهنگ پیش بره.